مانده و خسته. مانده شده از راه. صدمه دیده از بسیاری راه. رنج سفر دیده. (از یادداشت مؤلف) : جوانی دژم ره زده بر در است که گویی به چهر از تو نیکوتر است. اسدی. هرچند ره زده ست ببینش کز آنچه رفت چون نوچه ماه خوبتر و خوشتر آمده ست. فتوحی مروزی. ، مورد دستبرد دزدان واقع شده
مانده و خسته. مانده شده از راه. صدمه دیده از بسیاری راه. رنج سفر دیده. (از یادداشت مؤلف) : جوانی دژم ره زده بر در است که گویی به چهر از تو نیکوتر است. اسدی. هرچند ره زده ست ببینش کز آنچه رفت چون نوچه ماه خوبتر و خوشتر آمده ست. فتوحی مروزی. ، مورد دستبرد دزدان واقع شده
کره بستن. کره برآوردن (ناظم الاطباء ذیل کره). کره گرفتن. کپک زدن. تکرج. سبز شدن نان و غیره چون دیری در هوای مرطوب بماند. (یادداشت مؤلف). زنگار بستن نان و میوه و جز آن. (ناظم الاطباء). اور زدن (تکرج عربی و مشتقات مادۀ کرج معرب این کلمه فارسی است). (یادداشت مؤلف). رجوع به کپک زدن، کره گرفتن و کره برآوردن شود
کره بستن. کره برآوردن (ناظم الاطباء ذیل کره). کره گرفتن. کپک زدن. تکرج. سبز شدن نان و غیره چون دیری در هوای مرطوب بماند. (یادداشت مؤلف). زنگار بستن نان و میوه و جز آن. (ناظم الاطباء). اور زدن (تکرج عربی و مشتقات مادۀ کرج معرب این کلمه فارسی است). (یادداشت مؤلف). رجوع به کپک زدن، کره گرفتن و کره برآوردن شود